«بانوی بی نشان»
هرجا که نشانهای است از توست
ای بانوی بینشان دنیا
آرامش ما ز نام خوبت
آرامش بیکران دریا
گلهای محمدی که خوشبوست
از رایحه بهشتی توست
این درد و غمی که در دلم هست
پهلو بگرفته کشتی توست
تصویر تمام دردهایت
انگار نشسته روبهرویم
از کوچه زخمی تو برخاست
بغضی که شکسته در گلویم
از چشمه خونفشان چشمت
فریاد و فغان و شکوه جوشید
ای مادر مهربان هستی
احساس تو را کسی نفهمید
از شاخه یاس صورت تو
یک روز گلی، دست خزان چید
هرچند که روی خاکها ریخت
عطرش همه جا چه خوب پیچید